دوشنبه سوم شهریور ۱۳۹۹ | 1:37 | یک نفر -
خونه ما ۳ خوابس. اون روزی که اومدیم این خونه رو ببینیم واسه خرید، خیلی تو دلم غصه خوردم. مجبور بودیم دیگه هر چی شد بخریم. طبقه اول بود و شمالی. خونه ی اجاره ای قبلیمون شمالی بود و واقعا بدون نور بود. دلم داشت از غصه میترکید که داریم میایم تو یه خونه بدون نور چون شمالیه. از طرفی طبقه ۱ عه و هیچ ویویی نداره...
خدا محبوب ترینه واسه ی من...
زمان گذشت و ساکن شدیم.خونه عرق نوره. چون طبقه ی اوله ، حیاط خلوت دست ماعه و واقعا جای با صفاییه. از طرفی از سمت کوچه ، یه درخت ار خیلی بزرگ پیداست از پتجره که واقعا روحیه بخشه و یه قسمت قشنگ از خونه ی ماست. خدا ، اینجوری عمل میکنه. شاید یه چیزی ندونی و برات بهترین باشه...شاید یه چیزیو خیلی بخوای ولی برات بدترین باشه...
امروز اتاق به اتاق شدم. اتاقم اونی بود که رو به کوچس و همون درخته خیلی تو دل اتاقه! واقعا قشنگه ولی هم زمستونش سرده هم تابستونش گرمه و خب صدای کوچه هم واسه ی من که بال پرنده رو میشنوم اذیت کنندس. این یک سال توی اتاق کنار حیاط خلوت درس میخوندم. الان دیگه گفتم کل وسایلو جا بجا کنیم.
در حال حاضر کمرم داره از وسط ۲ نصف میشه.