بنظرتون یه خیریه ی مربوط به دندون پزشکی چه اسمی داشته باشه قشنگه؟
بنظرتون یه خیریه ی مربوط به دندون پزشکی چه اسمی داشته باشه قشنگه؟
امشب هدا اومد اینجا... اومد لباسای ساقدوشی رو بپوشه و چک کنه که قدش باشه...
راجع به اشتراک گذاشتن عکس و زمان و زندگیمون حرف زدیم...
من که دیگه کلا هیچی شِیر نمیکنم نه اینستا ... نه اینجا خیلی...
اساسا اینجوریم که حالا الان یکی بفهمه من رفتم شمال! خب !؟ بعد؟ اصن به کسی چه!
و گفتیم شاید اینکه نخوایم اشتراک بذاریم نشاته بلوغه...
حالا الان فک میکنم کی به بلوغ بر عکسش میرسم که نخوام چیزا و داستانا و آدمای مسخره رو دنبال کنم! اونا که همبنجوری در حال شیر اند! من خووم باید نرم سراغشون...
یه خانواده ای رو تو اینستا فالو میکنم ... بچه ی اولشون ۱۳ سالشه و توی این ۱۳ سال مادره ۶ تای دیگه بچه به دنیا آورده ... در واقع یه خانواده ی ۹ نفری هستن...
یعنی هر بار به اینا نگاه میکنم توی دنیاشون غرق میشم...
هی میگم نگا کن توروخدا... چه شاد چه خوب ... ۷ تا بچه! چقد دلم میخواد من ۷ تا بچه داشتم... البته توی همون شرایطی که اینا هستن 😅
و الان فکر میکنم شاید توی جهان موازی این خانمه من بودم و داشتم به این ۷ تا رسیدگی میکردم!