امروز بعد از مدت ها همو دیدیم... خداراشکر موهاش از اون فاجعه ای که داداشش روش زده بود خارج شده بود:))
به قول خودش پاهاش تعجب کردن...بسکه راه رفتیم 😅 دور چیتگر... و خب همش حرف میزدیم...
من یکی از بزرگترین نتیجه گیری از حرفای پراکنده ای که زدیم رو مینویشم تا یادم بمونه...
لذت بردن از زندگی ، یه مهارته!
دکتر طبری گفته : یکی تخصص خونده به یه جایی رسیده...ولی از زندگیش ناراضیه... یکی نخونده رفته مثلا زندگی تشکیل داده و پیش رفته... بازم ناراضی...
هرکسی از دور نگاه میکنم در یه شرایطی بنظرمون وای چه جای خوبیه... ولی جالبه که اونم ناراضیه!
و خب این نشون میده لذت بردن از شرایط کنونی و زندگی ، یه مهارته 😊😊😊 که امیدوارم واقعا از زندگیامون لذت ببریم همگی 😊
پ.ن: کرونا به هیچ جای مردم نیست... رفتیم باروژ ... پُر پُر بود! غذا رو سفارش دادیم و اومدیم بیرون(بماند که سالهاست فست فود نخورده بودیم و من شاخ درآوردم از قیمتا! ) ... بعدم که گرفتیم غذا رو گفتم دیگه تا ماشین نریم... توی چمنا واسه خودمون نشستیم ...هیشکی اون سمتی نمیومد چون خیلی ته بود... بسیااار چسبید... پیتزا خامه و استیک! فرداس که جوشامون خودنمایی کنند 😅
آخرشم مثل همیشه مامانم زنگ زدن چرا نمیای 😅