گفته بودم حس میکنم همه ی ما یکی هستیم که داریم زندگی های مختلف رو در زمان های مختلف تجربه میکنیم.
الان که دنیا خیلی کوچیک شده و کم و بیش از طرق مختلف از زندگی های بقسه بیشتر خبر داریم، این موضوع هم خیلی به چشم میاد و هم باعث میشه خیلی خوب ببینم که دوست دارم چطوری باشم.
یه خانم دکتری هست که متخصص اطفاله. هم شهری منه. مثل من بیبی فیس شدیدیه اما حدودا ۹ سال بزرگتر از منه . یه جوری از لایف استایلش و تصمیمات درمانیش خوشم میاد، که تو دلم میگم خداراشکر که همچین آدمایی کلا وجود دارن.
تو دلم هی به خودم میگم : تو مگه نمیگفتی امتحان رو بدی ، ورزش میکنی، کتاب میخونی؟ پس چی شد؟
این شد که بالاخره امروز ورزش کردم ( با کانال پیلاتس یوتیوب که خیلی شبیه مربی خودم ورزش میکنه و چون تایم های کلاس با تایم کلینیک رفتنم تداخل داره، فعلا تصمیم دارم آنلاین وررش کنم )
برای کتاب خوندن، کتاب در باب حکمت زندگی رو قبل از امتحان خریده بودم که موازی با درس هام بخونم اما چون باید پیوستگی داشته باشی حین خوندنش نتونستم و گذاشتمش کنار. الان که باز شروع کردم، خوابم گرفت...
ضعف عضله ، حوصله ، راحت طلبی در حال حاضر داره توم موووووج میزنه و بر طرفش میکنم 💪