راستشو بخوام بگم، وبلاگ رها باعث شد من وارد بلاگفا بشم و یه فعالیتی داشته باشم...
اون روزا خیلی احوال با ثباتی نداشتم... داشتیم با یار واسه رزیدنتی میخوندیم ... من از همه چی دپرس میشدم...
گفتم بذار بیام توی بلاگفا یه وبلاگ درست کنم و احوالمو بنویسم...
که همون روز اول توی صفحه بلاگفا نکاس اولین وبلاگی بود که آپدیت شده بود ... و قشنگ یادمه که این بود :
"
خیلی شیک و جدی وارد ماست بندی شدم و به آقاهه گفتم ماست ها کجاست، اومد کنار یخچال و نشونم داد، دیدم سر ماست ها بازه، گفتم بهداشتیه؟؟؟ خودش و جمع کرد و گفت آره به خدا اصلا دست نمیزنیم به اینها....نگاهش کردم گفتم دست و ول کن، تف که نمیکنی تو ماستها.....تا وقتی داشتم میرفتم نشسته بود روی میز و میخندید، غش کرده بود، میگفت تاحالا کسی انقدر صریح ازم نپرسیده بود، نمیدونم من اغلب خیلی جدی حرف میزنم اما طرف مقابل میمیره از خنده، یاد چندلر میافتم:))
"
ترکیده بودم از خنده و همین باعث شد هر روز برم چک کنم وبلاگشو... یادمه در دوران دپرشن ، رفتم افتادم توی هشتگ های " شیطنت " و تا یه مدت با خودم میگفتم گوووجه خیارررره .... سیب زمینی پییییازه و تو دلم میخندیدم... :))
خلاصه...
بعد از امتحان که وبلاگ زدم و دیدم رها بهم پیام داده داشتم بال در میاوردم...!
فکر کن رها خیلیییی زودتر از بقیه ی دوستام رتبه ی قبولیمو فهمید... حتی صدای گریه عوم بعد از اعلام رتبه هارو هم شنیده!
الانم که دارم خوب از وجود رها بهره میبرم و هی پیام میدم سوالات جور واجور از هر دری میپرسم
خلاصه که خیلییییییییییی حس مثبتی بهش دارم و خب الان تو دلم یه حس اینو دارم که کاااااش یه خواهر بزرگتر داشتم دقیقا عین رها!
ماچ بهش