بنظرم چیزایی که موجب به وجد اومدن طرف مقابل میشن، میتونن چیزای خیلی فراتر از سوپرایز تولد باشن!
مثل امشب ما...
داشتیم صحبت میکردیم که یار گفت خیلی دلم میخواد ببینمت... حالا توی پرانتز بگم که یار از دیشب بویاییش کم شده و ما به کرونا مشکوکیم و نتیجتا در قرنطینس... هر چند دیشب با هم قدم زدیم ولی اون با 2 لایه ماسک ... من با ماسک N95 ای که توی بیمارستانا به پرستارا میدن... ولی خب... چون تازه فهمیدیم بویایی کم شده ترجیحمون بود که همو نبینیم...
خلاصه... گفت که من میام دم خونتون... تو هم با ماشین بیا سر کوچه... کنار هم پارک میکنیم و هر کی تو ماشین خودش باشه و با هم حرف میزنیم...
فکر کن ما تو دو تا ماشین بودیم... تماس صوتی گرفته بودیم... من رو صندلی شاگرد نشسته بودم که نزدیک تر باشم بهش... اونم تو ماشین خودش... یک ساعت با این شرایط داشتیم حرف میزدیم... دو نفر آدم در کنار هم در شیلد های آهنی...
نمیدونم شاید واسه کسی عشقولانه نیست این حرکت... ولی واسه من ... خیلی دل چسب بود... ایده ی جالبی زد و عجیب هم حال داد...